Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «خبرآنلاین»
2024-04-25@19:02:52 GMT

فرصت از دست رفته پارلمان در ایران

تاریخ انتشار: ۱۷ آذر ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۵۵۹۹۲۳

فرصت از دست رفته پارلمان در ایران

با بهره جویی از تحلیل ذکاء الملک، می توان گفت از آن جا که سلطنت و مرجعیت دینی به عنوان نهادهای سنتی تولید احکام الزام آور، در تولید قوانینی (در معنای سنتی کلمه) که با اوضاع زمانه مطابقت داشته و از پس تنظیم مناسب زندگی اجتماعی بربیاید، توفیق نیافتند و در کنار آن، مسافرانی که برای تحصیل و تجارت به اروپا می رفتند، گزارش گر وضع مناسب اجتماعی سیاسی آن کشورها بودند و این وضع مطلوب، ظاهراً ناشی از وجود مفهوم «قانون» و نهاد واضع آن به نظر می رسید، تدریجاً زمزمه ها و زمینه های تأسیس چیزی شبیه به «پارلمان» در ایران شکل گرفت.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

با گذشت چند دهه از این ماجرا، مجلس، علیرغم این که تقریباً همیشه وجود داشته اما هیچ گاه جای گاهی که باید، نیافته است. پاسخ به چرایی عدم جایابی و استقرار صحیح نهاد قانون-گذاری در حکمرانی ایرانی –صرف نظر از نظام سیاسی حاکم- در گرو بررسی ای تاریخی-مفهومی است تا بر اساس آن و احتمالاً در گام اول نشان داده شود، نهادی که ایرانیان از جمله شخص ناصرالدین شاه قاجار در اروپا و به ویژه انگلستان دیدند، چگونه در داخل کشور رحل اقامت افکند؟ «دارالشورای کبرای دولتی» و «مجلس مصلحت خانه» ای که شاهِ اهل تاریخ و جغرافیای قاجار تأسیس کرد، چه نسبتی با آن چه دیده بود، داشت؟ در اثر چه تحولاتی این نهاد با واژه «مجلس» توصیف شد و متعاقب فرمان مظفری تدریجاً به تأسیس «مجلس شورا» انجامید؟ جزایی در این کتاب راوی همین ماجراست و در تلاش برای پاسخ گفتن به همین پرسش ها. او تلاش می کند با مراجعه به سفرنامه های مهم ایرانی های دوره قاجار، سیاست نامه های عصر ناصری، رسائل دوره مشروطیت و نیز مشروح مذاکرات مجالس اولیه، به جدال های مفهومی شکل گرفته حول مفهوم مجلس بپردازد. تاریخ مفاهیم از جمله چارچوب های نظری ای است که کم تر به آن پرداخته شده است. ما بعضاً در خصوص روزنگار وقایع تاریخ معاصرمان، اطلاعات خوب و مهمی داریم. روند وقایع و اتفاقات را به میزانی که ثبت و نقل شده است، خوب می دانیم اما راجع به تحول مفاهیم وضع به این منوال نیست. ندانستن تاریخ تحول مفاهیم، یعنی ندانستن این که دقیقاً در کجای تاریخ قرار داریم و احتمالاً به کدام سمت در حرکتیم یا می توانیم حرکت کنیم. از این رو نوشتن در خصوص تاریخ تحول مفهوم بسیار مهم و در عین حال پیچیده ای نظیر پارلمان، از چیزی که حتی در نگاه اول ممکن است به نظر بیاید، مهم تر است. کتاب «فرصت از دست رفته پارلمان در ایران»، تا جایی که راوی این تحولات مفهومی است، روایت گری منظم و دارای نظریه است، اما فراتر از آن، یعنی بیان آن چه مدعای اصلی او بوده است، ایراداتی متوجه کتاب است که در بند سوم به آن می پردازم.

یکی از مهم ترین ضعف های کتاب های این حوزه، علیرغم این که بعضاً بر سوژه های مهمی دست می گذارند، فقدان چارچوب نظری و روش پژوهشی مشخص است. در این خصوص، کتاب جزایی ممتاز بوده و با استخدام چارچوب نظری «تاریخ مفاهیم» (conceptual history/history of concepts) و به طور خاص نوشته-های «راینهارت کوزلک» آلمانی، تلاش نموده است موضوع تحولات مفهوم پارلمان و جدال گروه ها بر سر مستقر نمودن یا تحمیل معنای مطلوب خود به مفهوم پارلمان در ایران را با استفاده از این نظریه، مفروضات آن و روشی که برای بررسی سیر تحول مفاهیم پیش کشیده است، مطرح کند. نویسنده، فصل اول «فرصت از دست رفته ...» را به توضیحی از همین چارچوب نظری و عناصر آن اختصاص داده است. او در این فصل به خوبی تمایزهای میان روش شناسی های مشابه نظیر «هرمنوتیک» و «گفتمان» را با «تاریخ مفهومی» توضیح می دهد تا روشن کند که دقیقاً بناست راجع به چه چیزی و با چه روشی بنویسد. (فرصت از دست رفته پارلمان در ایران،ص ۴۲) هم-چنین تلاش می کند عناصر و اجزاء روش کوزلک را – نظیر مفهوم، پادمفهوم و مفاهیم متقارن و نامتقارن-تبیین نماید (همان، ص ۵۳-۵۱)، تا بعدتر بتواند در توضیح تحولات پارلمان در ایران از آن استفاده کند.

بررسی روند تحولات مفاهیم مهم و حساسی مثل قانون، مجلس و نظایر آن، علاوه بر بنیان و چارچوب نظری-ای دقیق، نیازمند مراجعه به منابع دست اول و مرجع است. کتاب جزایی در این خصوص از امتیاز خوبی برخوردار است. شرح و بسط و توضیح و استناد به متون و منابع این حوزه، پیش تر در آثار نسبتاً متعددی انجام شده است. از جمله شاخص ترین آن ها می توان به «نظریه حکومت قانون در ایران» و «ملت، دولت و حکومت قانون: جستار در بیان نص» اشاره کرد که سیدجواد طباطبایی در این کتاب ها و در توضیح نظریه خود، مکرراً به رسائل موافقین و مخالفین مشروطه که پیش تر غلامحسین زرگری نژاد به خوبی آن را تدوین و منقح نموده است و نیز مشروح مذاکرات مجلس مجلس اول، ارجاع داده است. آدمیت نیز در «ایدئولوژی نهضت مشروطیت» خصوصاً بر مشروح مذاکرات و چالش های مجالس اول تأکید دارد. جزایی نیز در همین مسیر رفته است. او هر چند به فراخور بحث به نظریات نویسندگان مشهورتر اشاره می کند اما مراجعه به منابع دست اول را نیز فراموش نمی کند. ارجاع به این منابع مهم، به کار پژوهشی او اصالتی بخشیده است که صرف نظر از هرگونه نقد محتوایی دیگری، ارزشمند است.

همان طور که در مقدمه این یادداشت بیان شد، «فرصت از دست رفته...»، از پس یک کار مهم به خوبی برآمده است و آن هم عبارت است از بیان سیر تحولات مفهوم پارلمان در ایران، از «پارلمنت» سفرنامه ها تا «مجلس شورای ملی». جزایی در این خصوص پرسش مهمی را درانداخته و به آن پاسخ می دهد که ممکن است دیگران، به سادگی از آن عبور کرده باشند. این که «پارلمان» به عنوان مفهوم و نهادی دارای سابقه طولانی و مشخص در تاریخ حقوق و سیاست اروپا که در دل خود نیز تحولاتی را طی کرده و حاوی دلالت هایی معین و مشخص در خصوص نحوه قانون گذاری، جای گاه این نهاد در نظام حکمرانی، نمایندگی و منبع حاکمیت است، چگونه و بر اساس چه زمینه تاریخی ای نهایتاً در ایران به «مجلس» ترجمه شد؟ چه گروه ها و اشخاصی در این ترجمان دخیل بودند و هر یک چه نقشی ایفا کردند؟ او در این مسیر ابتدا به سراغ سفرنامه ها می رود. نخستین سفرنامه های ایرانی – به ویژه از سفر به انگلستان و مستعمره اش هند- صرفاً گزارش گر وجود واقعیتی بیرونی به نام پارلمان است. هنوز از مفهوم پارلمان، کارکردهایش و آثاری که می تواند داشته باشد، صحبتی نیست. گاهی حتی با گزارش هایی –نظیر آن چه ناصرالدین شاه و برخی مشاهده کنندگان دیگر آورده اند- مواجهیم که با تعجب و تأسف از کمی قدرت سلطنت و گنگ بودن گفت وگوهای نمایندگان در پارلمان یاد می کنند. لذا در دوره ابتدایی، تنها با توصیف پارلمان مواجهیم. توصیفی که از بیان واقعیت بیرونی پارلمان مثل افراد حاضر، ساختمان ها و اتاق ها و نحوه نشستن نمایندگان چندان فراتر نمی رود. سیاست نامه های دوره قاجار، دومین جایی ست که به پارلمان پرداخته می شود. مطالب این سیاست نامه ها به مرور، زمینه را برای طرح و ایجاد چیزی شبیه به پارلمان در نظام سیاسی ایران مهیا می کند. تدریجاً و به تناسب بدتر شدن وضع داخلی و وقوع بحران های مکرر در نظام سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، به تأثیر این نهاد در بهبود اوضاع توجه می شود. تلاش های نافرجام نیمه دوم دوره ناصرالدین شاه که موضوع پنجمین فصل کتاب جزایی ست، ناشی از همین توجه است. یکی از مفاهیم مهمی که جزایی به خوبی بر آن دست می گذارد، «عدالت خانه» است. او در هفتمین فصل کتابش به درستی به طرح موضوع عدالت خانه به عنوان نقطه مبدأ طرح این نهاد در ایران که به تعبیر به کار برده شده در کتاب، به مرور از آن عبور می شود، می پردازد. نکته مهم دیگری که نویسنده بر اساس روش شناسی برگزیده اش مطرح می کند، نقش و کارکرد مفهوم «مشورت» است. مفهومی که به تعبیر کتاب «زیرلایه مفهومی» پارلمان در ایران را شکل داد و گروه های مختلف –خصوصاً آن ها که به دنبال تأیید و توجیه آن در ایران بودند- تلاش نمودند تا به نوعی پارلمان را به «مشورت» که با ذهن ایرانی آشنا بود ترجمه کرده و از این طریق، مسیر تحقق آن را هم وار کنند. (همان، ص ۳۴۷-۳۴۲) غرض از بیان برخی فقرات کتاب، تأکید بر همان نکته پیش گفته است که کتاب تحول مفهوم پارلمان و مفاهیم مجاور آن -نظیر مشورت، عدالت خانه و نظایرش- را منطقی و به هم پیوسته طرح کرده است. مسأله مهم تر اما جای دیگری است.

مهم ترین ایراد وارد بر کتاب این است که در مورد عنوانی که آن را انتخاب کرده است، نمی تواند ادعای خود را شفاف تبیین کند. همه کسانی که با تاریخ جنبش مشروطیت ایران و تحولات بعدی آن آشنا هستند، اجمالاً می دانند که پارلمان در ایران، به موقعیت صحیح خود در دستگاه حاکمه و در هندسه حکمرانی ایرانی، به نحوی که بتوان از وجود «حق» ملت در قانون گذاری سخت گفت، دست نیافته است. ظاهراً جزایی نیز کتاب خود را به همین جهت، «فرصت از دست رفته پارلمان در ایران» نامیده است. اما مسما با اسمی که انتخاب شده، تناسب چندانی ندارد. جزایی اولاً باید در خصوص چرایی انتخاب این عنوان توضیح می داد. منظور از «فرصت از دست رفته» دقیقاً چیست؟ بعد از آن، او می بایست از این می نوشت که این فرصت چرا و چگونه از دست رفت؟ سیر تحولات مفاهیم حول پارلمان و مجلس، که جزایی چنان که پیش تر بیان شد، به نحوی مناسب آن را توضیح می دهد، چه نسبتی با این «فرصت از دست رفته» پیدا می کند؟ منازعات گروه های دخیل در تحولات این مفهوم، چه نقشی در از دست رفتن این فرصت داشتند؟ این ها سؤالاتی است که خواننده با دیدن عنوان کتاب می پرسد و منتظر است تا در حین مطالعه پاسخ آن را بیابد. کتاب اما پاسخ چندان روشنی به این سؤالات ندارد. عنوان انتخاب شده، عنوان جذابی است اما متأسفانه چنان که باید به آن پرداخته نمی شود. در واقع دغدغه اصلی نویسنده مفقود است. از دست رفتن فرصت پارلمان فرضیه ایست که جزایی با انتخاب این عنوان باید آن را اثبات یا رد می کرد. فرضیه از دست رفتن فرصت پارلمان در ایران، علیرغم آن که تا حدی از کتاب غایب است، بنیان تمام مطالب دیگر اوست. بازه تاریخی ای که نویسنده به آن پرداخته است مجالس اول مشروطه بوده و انتخاب عنوان «فرصت» نیز حکایت از آن دارد که او از یک مقطع تاریخی خاص صحبت می کند. مقطعی که مجلس اول مشروطه در آن نقش مهمی ایفا کرده است. او پیش از طرح اصل حرف باید منظور خود را از کاربرد این عبارت روشن می ساخت و نشان می داد که چرا از دیدگاه او فرصتی که در آن بازه خاص زمانی به دست آمد، از دست رفت.

برخلاف پیش فرض جزایی و عنوانی که برای کتابش برگزیده است، برخی نویسندگان در ارزیابی عملکرد مجلس (به ویژه مجلس اول)، نمره قبولی به آن داده و عملکرد آن را درخشان قلمداد کرده اند. از جمله این آثار، می توان به تأکیدات مکرر طباطبایی در «ملت، دولت و حکومت قانون» بر نقش مهم مجلس اول مشروطه در تاریخ معاصر ایران، درک ایشان از «امر ملی» و نیز «کوشش مهم بی سابقه» نمایندگان آن مجلس برای «استقرار حکومت قانون» یاد کرد. لذا آن چه به راحتی پیش فرض نوشته او قرار گرفته است، نیازمند بررسی بیشتر بود. تمام روایت او از تاریخ تحول پارلمان در ایران، باید در خدمت توضیح این فرضیه و ارزیابی آن قرار می گرفت. اما آن چه از مطالعه متن برمی آید آن است که نویسنده هر چند در توضیح ماجرای تحولات مفهوم قانون، قابلیت و عمق نظر خود را نشان می دهد اما به خوبی، قادر به پیوند دادن آن به عنوان کتاب نیست. شاید بشود گفت او نخ های خوبی را برای دوختن لباسی بر قامت فرضیه اش تهیه می کند اما هنگام بافتن این نخ ها و گره زدنشان به یک دیگر سررشته گم می شود. او هر چند در صفحات مربوط به نتیجه گیری تلاش می-کند تا با توضیح این که منازعاتی نظیر مشروطه-مشروعه، مفهوم مجلس و ایضاح آن را از دستور کار مجلس و رسائل مربوطه به حاشیه برد (همان، ص۳۹۷)، به دغدغه عنوان کتاب بازگردد اما توضیحات این بخش با آن چه در فصول قبلی آمده است، ارتباط کاملی برقرار نمی کند.

غرض این که کتاب، به نحوی که باید، حاوی نامی که آن را یدک می کشد، نیست. عنوان کتاب اگر «بررسی تاریخ تحولات مفهوم پارلمان در ایران» (با تکیه بر دوره پیشامشروطه و مشروطه) یا چیزی شبیه به این عنوان بود، رسالت خود را به طور کامل انجام داده بود. اما آن چه جزایی برای عنوان کتابش برگزیده است، چیزی فراتر از روایت گری این تاریخ است. او ظاهراً می خواهد از انحراف این مسیر سخن بگوید. نیتی که چنان که باید به عمل نرسیده است. در واقع آن چه می توانست تلاش درخور تقدیر جزایی را تکمیل کند، آن بود که او با در دست داشتن روش شناسی تاریخ مفاهیم و ابزارهایی که او در ابتدای کتاب به آن می پردازد اما در ادامه از آن غفلت می کند، به شرح دغدغه اصلی اش، یعنی از دست رفتن پارلمان در ایران بپردازد.

واقعیت این است که حقوق عمومی و سیاست در ایران، با گذشت چندین دهه از تأسیس و تدریس این عناوین در دانشگاه ، با فقر آثار تألیفی خواندنی – صرف نظر از ترجمه های خوب و کارآمد- مواجه است. کسانی که نوشته های فارسی این حوزه را دنبال می کنند به این ادعا صحه خواهند گذاشت که سالیانه، تعداد کتاب های جدیدِ شایسته توجه، به ندرت دو رقمی می شود. واکاوی و بررسی دلایل این موضوع قطعاً نه در توان این قلم است و نه مرتبط با این یادداشت، اما در چنین شرایطی، انتشار کتاب «فرصت از دست رفته پارلمان در ایران» نوشته سرکار خانم محدثه جزایی، فرصت مغتنمی برای مطالعه در خصوص یکی از نقاط عطف و بزنگاه های تاریخ صد و چندساله مشروطیت ایران است.

به هر روی، جزایی مسیر خوبی را برای پژوهش هایش گشوده یا در آن قدم گذاشته است. مسیری که می تواند و شایسته است توسط خود او و دیگر اهالی تحقیق، در خصوص تحولات بعدی این مفهوم در دوره پهلوی و مهم تر از آن، در دوره جمهوری اسلامی و هم چنین در خصوص سایر مفاهیم پراهمیت مثل قانون و قانون اساسی ادامه یابد.

* دانشجوی دکتری حقوق عمومی

n.sheidaei۷۲@gmail.com

کد خبر 1704377

منبع: خبرآنلاین

کلیدواژه: مفهوم پارلمان تحولات مفهوم چارچوب نظری حکومت قانون دست رفتن سفرنامه ها عنوان کتاب تاریخ تحول مجلس اول گروه ها مهم تر

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.khabaronline.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرآنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۵۵۹۹۲۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

نق‌نق‌‌نویسی داستان اجتماعی نیست

 

 

 

 

این رمان توانسته است با روایتی جذاب و توجه به جزئیات، مخاطب را به خوبی با حال و هوای سال‌های پیش از انقلاب آشنا کند. فصل توت‌های سفید از انتشارات شهرستان ادب به‌عنوان رمان برگزیده سومین دوره جایزه کتاب سال شهید اندرزگو و یکی از آثار مرحله پایانی جایزه ادبی جلال آل احمد و از کتاب‌های موفق سال گذشته بود. سیده عذرا موسوی، نویسنده کتاب در این گفت‌وگو درباره کتابش و چند و چون نگارش آن صحبت کرده است. 

با توجه به این‌که در پایان کتاب تاریخ‌هایی درباره نگارش و بازنگارش کتاب ذکر کرده‌اید، لطفا از فرآیند رسیدن به این داستان و نهایی شدن کتاب بگویید. 
راستش زمانی که تاریخ‌ها را ثبت می‌کردم، هرگز فکر نمی‌کردم این‌قدر درباره‌ آنها در معرض پرسش قرار بگیرم. حقیقت این است که هدفم از ذکر آنها ماندن در تاریخ (اگر ماندنی اتفاق بیفتد) بود و این‌که مخاطب را متوجه کنم که نوشتن ‌«فصل توت‌های سفید‌»، چه زمانی دغدغه‌ من بوده و حاصل چه زمانی از زندگی من است. مسأله این است که نسخه اولیه‌ این اثر از تابستان تا زمستان ۱۳۹۳ نگارش یافت، ولی پیش آمدن برنامه‌هایی در زندگی شخصی و اشتغال به نگارش آثار دیگر، باعث شد تا فصل توت‌های سفید کمی از مرکز توجهم دور شود. در سال‌های ۹۴ تا ۹۶ مشغول تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد بودم و تا زمان انتشار این اثر، دو رمان نوجوان از من منتشر شد. پس از فراغت از تحصیل، فرصتی فراهم شد تا دوباره به فصل توت‌های سفید رجوع و آن را بازنویسی کنم، ولی روند کند انتشار، موجب شد تا کتاب در بهمن ۱۴۰۱ منتشر شود. 
   
داستان سوژه ملتهبی دارد. نوشتن درباره‌ موضوعی مثل «شهر نو» که نوعی تابوست و حتی نویسندگان روشنفکر کمتر جسارت نوشتن از آن را دارند، شجاعت می‌خواهد. چرا به‌دنبال این سوژه پردردسر رفتید؟
می‌توانم فرمایش شما را به خود بگیرم و بگویم که برای نوشتن این داستان، شجاعت و شهامت به خرج داده‌ام، ولی اگر بخواهم صادقانه برخورد کنم، می‌گویم شجاعتی در کار نبوده و من فقط به تعهد حرفه‌ای خود عمل کرده‌ام. شهر نو برای من بستری برای روایتگری و قصه‌گویی بود. قرار بر رفتن به شهر نو و باقی ماندن در آن نبود. من قصد نداشتم به‌واسطه ایجاد جاذبه‌های کاذب، مخاطب خود را سرگرم و به‌عبارتی دست‌به‌سر کنم. قصد نداشتم یک داستان زرد و تاریخ‌مصرف‌دار بنویسم. همچنین باید بپذیریم که شهر نو بخشی از ساختار اجتماعی ما در جغرافیای پیش از بهمن ۵۷ بود که در فرآیند انقلاب دستخوش‌ تحول شد و نسبت به آن واکنش نشان داد. نادیده گرفتن و بی‌توجهی به پدیده‌هایی از این دست، بی‌فایده است. 
 
ضمن این‌که تجربه‌ سال‌ها نوشتن به من آموخته چطور بنویسم که به ورطه پرده‌دری نیفتم؛ حرمت کلمه را نشکنم و آن را به ابتذال نکشانم. بنابراین واهمه‌ای از نوشتن داستان خود نداشتم. 
راستش را بخواهید خیلی ‌دنبال پیدا کردن اشتباهات تاریخی و فضاسازی بودم، ولی چیزی نیافتم. این نشان می‌دهد برای نوشتن داستان، پژوهش خوبی کرده‌اید. از فرآیند پژوهش و از سختی‌های آن در داستان‌نویسی بگویید. خوشحالم که این اتفاق افتاده و برداشت شما از مطالعه‌ کتاب چنین است. این نکته برایم خوشحال‌کننده است و مرا در مسیر خود مصمم‌تر می‌کند. مسأله این است که پژوهش بخشی از فرآیند نوشتن است. هر اثری فارغ از گونه و موضوع، نیاز به یک پیشینه‌ مطالعاتی و پژوهشی دارد ولی این پیشینه و بازه‌ زمانی لازم برای اثری که به تاریخ پرداخته، گسترده‌تر است.یک اثر تاریخی به دو نوع پژوهش نیاز دارد‌؛ پژوهشی پیش از نگارش اثر و پژوهشی حین نگارش اثر. مطالعه‌ آثار پژوهشی، تاریخ شفاهی، رجوع به مستندها، انجام مصاحبه، قرار گرفتن در مکان‌های مرتبط با موضوع داستان و مطالعه رمان‌ها و داستان‌هایی که با آن موضوع نوشته شده‌اند، می‌تواند بسیار کمک‌کننده و راهگشا باشد که البته بسیار زمانبر‌ است و انجام آن کار ساده‌ای نیست. من هم برای نوشتن این اثر، ساعت‌ها مطالعه و تحقیق کرده‌ و تلاش کرده‌ام تا جایی که ممکن است به موضوع نزدیک شوم. تا آنجاکه نزدیک‌تر شدن بیشتر‌ به موضوع برایم مقدور نبوده. برای درک بهتر واقعه‌ ۱۷شهریور، جز مطالعه تاریخ، بخشی از خاطرات شاهدان آن حادثه و روزهای پس از آن را رصد کردم و برای شناخت مؤثرتر شهرنو و ماجرای حضور لهستانی‌ها در ایران، به مستندها‌یی که در قالب فیلم، عکس، کتاب و مصاحبه تهیه و منتشر شده بود، رجوع کردم و به قبرستان مسیحیان در دولاب تهران رفتم. 
 
قبول دارید که آپارتمانی شدن بسیاری از داستان‌های امروز نویسندگان به‌دلیل فرار از پژوهش و وقت گذاشتن برای ساختن جهان داستانی است؟
حقیقت این است که همواره شمار ورودی‌ها به مسیر نویسندگی بسیار زیاد است و افراد زیادی هستند که مایلند اقبال خود را در راه نوشتن محک بزنند ولی درصد کسانی که در این مسیر می‌مانند، بسیار کمتر است‌ چون اساسا نوشتن و خلق کلمه، کار ساده‌ای نیست و اصلا مبتنی بر شانس نیست. شاید پاسخم به پرسش قبل شما تا حدود زیادی روشن کند که چرا تعداد نویسندگان رمان‌ها و داستان‌های تاریخی مانند داستان‌های آپارتمانی که داعیه داستان‌های اجتماعی را دارند، زیاد نیست. برخی تصور می‌کنند با نشستن در پشت رایانه و ثبت غرناله‌ها و نق‌نق‌هایی که گوش فلک از آنها پر است، یک داستان روشنفکرانه به‌روز و امروزی نوشته‌اند ولی این داستان‌ها نه اجتماعی‌اند، نه روان‌شناسانه‌ زیرا در سطح باقی مانده‌اند و گاهی حتی از حقیقت اجتماع دورند. 
   
کتاب درمورد دوران پیش از انقلاب اسلامی است، ضرورت ویژه‌ای برای نوشتن درباره‌ این دوره‌ تاریخی احساس می‌کردید؟
نخستین دلیلم برای پرداختن به این موضوع، خودخواهانه است. موضوع این است که به تاریخ علاقه‌مندم و همواره از خواندن آن لذت برده‌ام، بنابراین نوشتن از آن نیز برایم دلپذیرتر است ولی فارغ از این مسأله، آنچه مرا واداشت تا به حوادث دهه‌‌های ۴۰ و ۵۰ ایران و نیز وقایع پس از جنگ جهانی دوم بپردازم، این است که احساس کردم در این برهه از تاریخ، دستم برای قصه‌پردازی بازتر است. داستان‌هایی وجود دارد که نویسندگان نسبت به آنها غافل بوده‌اند، کمتر به آنها پرداخته‌اند و نخ‌نما و کلیشه‌ای نشده‌اند. اساسا تاریخ ایران سرشار از ناگفته‌هاست و شاید همان سختی نوشتن داستان تاریخی یا داستان انقلابی موجب شده نویسندگان در برابر آنها سکوت کنند. بنابراین زمینه برای نوشتن هر نویسنده،‌ دغدغه‌مندی فراهم است.نکته‌ دیگر این است که من خود را در برابر پرداختن به موضوع انقلاب، متعهد و مسئول می‌دانم و از بیان آن هیچ ابایی ندارم. تصورم این است که بخشی از سهم خود در برابر انقلاب را با نوشتن می‌پردازم، هرچند ناچیز باشد. شاید این حرف از نظر برخی شعار باشد، ولی من از این تصور هم ابایی ندارم. نادر ابراهیمی در یک عاشقانه‌ آرام می‌گوید: «شعاردادن و شعارها را برنامه کاری قرار دادن، دوای تمام دردهای ماست. آنها که شعار نمی‌دهند، فقط به‌خاطر آن است که می‌ترسند پای شعارهای‌شان بمانند و نسبت به شعارهای خود وظیفه‌مند شوند. هر شعار اخلاقی، یک تعهد است نسبت به جهان. بزدل‌ها و معتادان جرأت نمی‌کنند هیچ تعهدی را نسبت به جهان بپذیرند و به همین علت هم شعاردهندگان را مورد بی‌حرمتی قرار می‌دهند.»ادبیات در ماندگار کردن ارزش‌ها و اندیشه‌ها سهم بزرگی بر دوش دارد و در این میان داستان و رمان از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است. شاید برای این‌که داستان برشی از زندگی است و مخاطب می‌تواند آنچه را که بر شخصیت اصلی و قهرمان داستان رفته است، در خیال تجربه کند. بنابراین امکان بسیار مناسبی است تا‌ فرد (نویسنده) بتواند آرمان، اندیشه و نوع نگاهش به هستی را با او به اشتراک بگذارد. 
   
برخلاف بسیاری از کتاب‌هایی که درباره دوران قبل از انقلاب نوشته شده، داستان شما سیاسی نیست و به روابط میان گروه‌های سیاسی، مبارزات و خط‌کشی‌های مبارزان قبل از انقلاب نپرداخته است. چه شد که ترجیح دادید وارد این فضا نشوید؟
مساله من در اینجا انتخاب میان ورود یا وارد نشدن به سیاست و خط‌کشی‌های سیاسی نبود. فروغ هیچ نسبتی با سیاست ندارد. او یک مبارز با آرمان‌های بلند انقلابی، سیاسی، دینی و اجتماعی نیست. او یک قربانی است. بااین‌حال فردی منفعل و واداده نیست تا دست روزگار او را به هر طرف که می‌خواهد بکشد. امیر نیز نماینده مردم انقلابی در معنای عام خودش است. او متعلق به هیچ دسته و گروهی نیست. بنابراین داستان درگیر خط‌کشی‌های سیاسی نمی‌شود. 
   
داستان شما تصویری عریان، تلخ و درعین‌حال باورپذیر از فقر در برابر چشم مخاطب می‌آورد‌؛ درصورتی‌که شاید در ذهن برخی مخاطبان که دوران قبل از انقلاب را ندیده‌اند، آن زمان دوران رفاه اقتصادی تصویر شده است. آیا از نشان‌دادن این فقر و آسیب‌هایش تعمدی داشته‌اید؟
تاریخ، زمین بازی مستبدان وقدرت‌های استعمارگراست. منفعت ایشان در قطع رابطه‌ ملت‌ها با تاریخ و «انهدام هویت تاریخی»‌شان است. آنها نخست حافظه‌ تاریخی ملت‌ها را پاک می‌کنند و سپس آنچه را که مایلند و می‌پسندند، می‌نویسند. درواقع تاریخ را جعل می‌کنند و با بزک کردن چهره ظالمان و جنایتکاران، صورت دیگری از آنها تصویر می‌کنند. دلیل تصور عده‌ای درباره رفاه اقتصادی در دوران پهلوی دقیقا همین است.البته نمی‌توان نادیده گرفت که بخشی از تصور اشتباه مردم به تصویر فانتزی و کاریکاتوری‌ای برمی‌گردد که در فیلم‌ها و سریال‌ها از گذشته ارائه شده است. معتقدم که اطلاع ناآگاهان از تاریخ، درک آنها را از گذشته و حال و دیدشان را درباره‌ آینده اصلاح می‌کند. گزاف نیست اگر ادعا کنم که برای هر گزاره‌ای که در فصل توت‌های سفید مطرح کرده‌ام، «بودک» تاریخی دارم. من در برابر آنچه که مربوط به تاریخ است، عمیقا صادق بوده و برای کشف حقیقت ساعت‌ها مطالعه کرده‌ام. حقیقت این است که فقر و بیچارگی مردم در سال‌های جنگ جهانی دوم و پس از آن به‌هیچ‌وجه انکارپذیر نیست. من برای ساخت عقبه‌ فروغ و حال مادر و ماجان، ناگزیر از پرداخت به آن برهه‌ تاریخی بودم و بخشی از این تاریخ، فقر و فلاکت فراگیر ملت ایران بود، وگرنه قصد انتقام‌کشی از کسی یا تلخ‌کردن کام مخاطب را نداشتم. 
 
داستان از نظر من با وجود این‌که تاریخی است و از عشق و مبارزه سخن می‌گوید، درون‌مایه‌ای به نام انتخاب دارد. جایی که فروغ از خانه دوستش فرار می‌کند، به نظر من نقطه‌ اوج داستان است. خودتان با این برداشت چقدر موافقید؟ به‌نظر خودتان درون‌مایه اصلی داستان چیست؟
به‌نظرم برداشت درستی داشته‌اید. نقطه عمل فروغ برای خارج شدن از انفعال همین جاست. فروغ باید یک‌جا آن انرژی ذخیره شده در وجودش را بیرون می‌ریخت و خود را نجات می‌داد وگرنه می‌توانست مانند آنیا و زری و تمام زن‌های شهر نو که خود را دست‌بسته و ناچار می‌دانستند، در آن چاه بمانند و یکی از آنها شود. بهانه‌اش را هم داشت ولی انتخاب فروغ، آزادگی بود. 
   
نظر شما درباره مخاطبان داستان امروز چیست؟ از دیده شدن و خوانده شدن داستان‌تان چقدر راضی هستید و فکر می‌کنید برای افزایش مخاطبان چه باید کرد؟
باید بپذیریم که در ایران، خرید کتاب و به‌دنبال آن مطالعه، جزو اولویت‌های اول مردم نیست. کتاب در سبد خرید خانوارها جایگاه کوچکی دارد و این موضوع برای نویسندگان که گاهی سال‌ها از عمر خود را صرف نوشتن کتاب کرده‌اند، راضی‌کننده نیست. 
نکته‌ دیگر این است که نویسنده یک وظیفه دارد و وابستگان به صنعت چاپ و سپس فروش و بازار کتاب، یک وظیفه. قرار نیست نویسنده هم نوشتن داشته باشد، هم چاپ و هم دغدغه‌ فروش ولی می‌بینیم که برخی نویسندگان ناچارند بار تبلیغ کتاب را خودشان به دوش بکشند و آن را به جامعه معرفی کنند. این چرخه معیوب است. متولیان امر باید به وظیفه‌ خود واقف شده و از طریق رسانه‌های مختلف به تبلیغ و معرفی کتاب بپردازند تا کتاب خوب جایگاه خود را بین مخاطبان بیابد. 

مهم‌ترین تأثیر جایزه‌های ادبی 
برگزیده شدن در جوایز ادبی، بخش عمده‌ای از تأثیر خود را درپرداخت منتقدان به اثروانتشار یادداشت ومعرفی کتاب،ساخت رسانه‌های تصویری و نیز انجام مصاحبه‌های گوناگون نشان داد.همچنین در میان گروه‌هایی جمع‌خوانی و بررسی شد. برخی از مخاطبان از طریق فضای مجازی و گاهی رودررو احساس خود درباره‌ کتاب را به اشتراک می‌گذارند که اتفاق خوشایندی است. بیشتر منتظر دیده شدن کتاب در نمایشگاه کتاب امسال هستم.هر جایزه زمانی که بتواند با انتخاب‌های درست، اعتماد مخاطبان را به خود جلب کند، می‌تواند جریان‌ساز باشد. وقتی مخاطبان -چه نویسندگان و چه خوانندگان- ببینند اثری که برگزیده شده واجد امتیازات قابل‌توجه و قابل‌دفاع است، ترغیب می‌شوند از آن حمایت کرده و تأثیر بپذیرند. اگر جایزه‌ای بتواند به‌خوبی به معرفی و حمایت از آثار ارزشمند و برگزیده بپردازد، نویسندگان تشویق به خلق آثار هم‌راستا با اهداف جشنواره می‌شوند. به مرور این اتفاق باعث ارتقای سطح کیفی آثار و از طرف دیگر رضایت مخاطبان می‌شود. به‌نظرم مؤثرترین کار در این زمینه، تقویت پشتوانه ‌علمی و ادبی جشنواره‌ها و جایزه‌های ادبی و انتخاب آثار خوب در یک بستر استاندارد است. 

آرش شفاعی - گروه فرهنگ و هنر

دیگر خبرها

  • ­کتاب تاریخ شفاهی دفاع مقدس منتشر شد
  • تعامل فراکسیون دیپلماسی فرهنگی مجلس و مدیران نمایشگاه کتاب ضروری است
  • کتاب «چالش‌های تاریخی» رونمایی شد
  • کتاب «چالش‌های تاریخی» اثر سلیمی نمین رونمایی شد
  • کتاب «چالش‌های تاریخی» اثر سلیمی نمین رونمایی شد
  • مراسم رونمایی از کتاب چالش های تاریخی
  • جلد دوم کتاب «تاریخ تحلیلی جامعه شناسی دیوان سالاری در ایران» چاپ و رونمایی شد
  • تداوم فرهنگی ایران از دیدگاه اسلامی ندوشن
  • نق‌نق‌‌نویسی داستان اجتماعی نیست
  • «رضاخان را بهتر بشناسیم»